روزی دو دیوانه به اسم های جک و پیتر در تیمارستانی بستری بودند.روزی در کنار استخر قدم میزدند که پیتر به داخل اب افتاد.همان لحظه جک هن به داخل استخر پرید وپیتر را نجات داد.روز بعد رییس بیمارستان به جک گفت که من برای تو یک خبر خوب ویک خبر بد دارم . خبر خوب اینکه تو با کار دیروزت به ما فهماندی که دیوانه نیستی و میتوانی از اینجا بروی و خبر بد هم اینکه پیتر خود را با حوله دار زده است.
- جک گفت اه من او را با حوله اویزان کرده بودم تا خشک شود.حالا بیخیال من کی میتونم برم؟!!!